این مطلب، با نهایت احترام، به «جناب آقای مهندس افشین عالمی» – مدیر حوزه مشارکتهای مردمی شرکت آب منطقهای یزد- به پاس نیکاندیشی ایشان به اهمیت علوم اجتماعی و کوشش صادقانهشان برای جلب مشارکت ذینفعان در حکمرانی محلی آب تقدیم میشود.
تاریخ انگار درباره زندگی ما مردم معمولی حرف زیادی هم برای گفتن ندارد. اینکه که بودیم و چه کردیم و چگونه یک تمدن را از اعماق زمان در وسط بیابان خشک جغرافیا تا امروز با خود کشاندیم و رها نکردیم. «جیمز بیلی فریزر»، نقاش و سیاح اسکاتلندی نویسنده «سفرنامه زمستانی» در خاطرات سفر خود بدینجا که خاورمیانهاش میخوانند (1834-1835) درباره زوال شکوه شرقی در عثمانی آنروز، عراق فعلی مینویسد: «در سایه طاق کسرا، نماد عظمت ساسانی، اعراب سرگردان گلههای خود را میچراندند. این واقعا یک منظره مالیخولیایی بود»(I: 205f). خرابیهای بجا مانده از تمدن دیروز، داستانی طولانی در تاریخ این حوالی دارد. به شعر اعراب پیش از اسلام اگر بازگردیم، امرؤالقیس (قرن 6 میلادی)، از اصحاب معلقات سبع، در مطلع معلقه خویش که به رسم زمانه بر کعبه آویخته شده بود: « قِفا نَبکِ من ذکری حبیبٍ وَمَنزلِ - بسِقطِ اللِّوی بَینَ الدَّخولِ فَحَوْمَلِ »؛ «اندکی درنگ کنید –ای همسفران- تا گریه کنیم. به یاد دوست و منزلش که اینجا بود، در ریگستان میان دَخول و حَومل». خانه دوست گمشده است! در اعماق تاریکی شنهای تاریخ. آنچه که بدان در عربی اطلال و دمن میگویند. خرابیهای بجا مانده از روزگار پیشین. بهنظر میرسد در نوع روایت از تاریخ، آنچه که همیشه از قلم افتاده، تعامل ما با طبیعت بوده است. تاریخ زیست – اجتماعی تمدن کویر.
اگر جامعه و طبیعت را به عنوان دو موجود متمایز و اساسا متفاوت در نظر بگیریم که هرکدام با مجموعه قوانین خاص خود اداره میشوند، اولی توسط قوانین فرهنگی و دوم توسط قوانین طبیعی به اجبار از توصیف یک تاریخ اجتماعی - محیط زیستی دور افتادهایم. دوگانه انگاری جامعه - طبیعت را می توان بهزعم دریدا (۱۹۶۷) شروعی با مبنای مرجح جامعه یا محیط زیست تصور کرد که در همه نظریه پردازیها حضوری کامل دارد و دیگری در خدمت تفسیر ماهیت و کنش اولی انگاشته میشود. برای غلبه براین دوگانه انگاری که خود مبنای اختلاف نظری میان گفتمانهای گوناگون جامعهشناختی است، وایت (۲۰۱۵) نظریه ترکیب را با اشاره به نظریه اندیشمندانی مانند برونو لاتور، دونا هاراوی و اولریش بک پیشنهاد میکند. به زعم وی، این نظریهپردازان دیدگاهی تلفیقیتر از روابط میان جامعه و محیط زیست دارند(دانلاپ، ۲۰۱۵؛ مورفی، ۲۰۱۶). این درست همان مسالهایست که نسلی از جامعهشناسان ایرانی بدان دچار شدند. بدین معنا که کوشیدند با وامگرفتن از تئوریهای شیوه تولید آسیایی و استبدادزدگی شرقی، تحلیل خود را تنها بر پایه مسائل اقلیمی یا تنها به خلقیات و نگرشهای ایرانی تقلیل دهند. در اینجا یا طبیعت یک منبع منفعل یا مجموعهای از موانع است که جوامع انسانی برای بهبود وضعیت خود باید از آن عبور کنند.
ما اما در یک سیستم تعاملی میان طبیعت و انسان زندگی میکنیم. در این سیستم، تغییرات در یک مکان به طور حتم باعث ایجاد تغییر در بقیه سیستم میشود. اختیار انسان به طور مداوم بنیانهای طبیعی جامعه را دگرگون میکند و در عوض وضعیت زندگی بشری دگرگون میشود. بنابراین نمیتوان با محیط به عنوان یک پس زمینه برخورد کرد. این بینش برای تحلیل جوامع گذشته و همچنین معاصر کاربرد دارد. آنچه که میتوان از آن بهعنوان نقطه گره یا نود شبکهی جامعه و طبعیت در سنت از آن یاد کرد، بهرهوریست. در اینجا ممکنترین راه تعامل با طبیعت تجربه شده که جامعه توانسته از تابآوری خود در برابر طبیعت در طول تاریخ پاسداری کند. بگذارید از زاویهای دیگر بدین معنا بنگریم. اگر ما مردم معمولی، راه بهرهوری را نمیدانستیم زیر همان شنهای تاریک تاریخ مدفون شده بودیم اما نشدیم. چیزی در سنت برای امروز ما هست و همان بهرهوریست اگر راهش را در مدلهای جدید تکنولوژیک بیابیم چنانکه پیشر در تکنولوژی قنات و بادگیر و طاق ضربی یافتیم. این معنای نوسازی بازاندیشانه است. در آببان بعدی از توسعه بازاندیشانه خواهم نوشت.
عباس فقیه خراسانی
مشاور علمی مرکز بینالمللی قنات و سازههای تاریخی آب
دستهبندی: | نشریه الکترونیکی مرداد 1402 |
شماره مجله: | شماره 18 |
این صفحه را به اشتراک بگذارید
به این مجله امتیاز بدهید