از زمانی که انسانها در همین حوالی بینالنهرین و مثلا 10هزار سال پیش، در عصر حجر متاخر و از انقلاب نوسنگی، یکجانشین شدند و به کشاورزی روی آوردند، آب منبعی اساسی نه فقط برای بقا که برای توسعه بود. در طول تاریخ، از تولید غذا تا پیشرفتهای بشری و گسترش اجتماعات و البته قدرت سیاسی همواره به دسترسی به آب بستگی داشته است.
در دوران مدرنیتهی مخاطرهساز قرن بیستمی و پیشرفتهای فناورانه آن بود که آب به کالایی با ارزش اقتصادی فراوان تبدیل شد. مدرنیته شاید بهطور کلی به عنوان ماشینی که طبقهبندی و نظمدهی میکند، میشمارد و اندازهگیری میکند، انسانها و منابع را به اشیا و عدد تبدیل میکند و طبیعت را کنترل کرده و رام میسازد، آب را به پاسخی برای حل معادلات صنعتیسازی مبدل ساخت. پیشرفتهای فناورانه، آب را به کانون مداخلات توسعهمحور دولتها با رویکرد عمدتا فنی بدل ساخت و این به اصطلاح کالای محدود به بخش مرکزی تغییر و توسعه اجتماعی تبدیل شد.
مدرنیته به کشورهای جهان سومی دهه 50 میلادی، در پسا جنگ جهانی دوم، راه خود را به سرعت باز کرده بود. برای مثال، روند تامین آب و انرژی از مسیر سدسازی به ایدهای آنچنان فراگیر تبدیل شده بود که تجربیات مشابهی در همین دهه بر رود سائو فرانسیسکو در برزیل، رود پاپالوآپان در مکزیک، رود کوچا در کلمبیا، رود دامودار در هند و البته رود دز در ایران (1959 – توسط کنسرسیوم ایتالیایی) رقم خورد. صنایع بزرگ، معابد قرن بیستمی بودند!
امروز اما همچنان که کشاورزی سنتی خود را میراثدار تمدن کهن کاریزی میداند، صنایع، پیشاهنگان مدرنیته، با هدف یا لااقل ادعای نجات اقتصاد و تضمین توسعه در کارزار تصاحب حقوق بهرهبرداری از آب به اختلافات خود ادامه میدهند. بهنظر میرسد که این اختلاف تشدید یافته میان صنعت و کشاورزی بر سر آب، به تنش فزاینده بر سر بودن یا نبودن یک بخش دیگر کشیده شده است که مثل دعوای اصالت وجود یا اصالت ماهیت، نه برندهای دارد و نه به نتیجهای میرسد.
در اینجا به یک میانجی برای تعادلبخشی به این دعوای مزمن نیاز است. جایی باید باشد که بتواند درحالیکه آب را برای صنایع درحال تعطیلی به دلیل بیآبی تامین میکند، سرمایه لازم برای نوسازی شبکههای آبیاری در کشاورزی را تامین کند. بگذارید جور دیگری بگویم. ما به دنبال نهادی هستیم که مساله را جور دیگری تعریف کند. به این معنا که بگوید اگر بهرهبرداری از آب وجود دارد برای همه بخشهای یک جامعه محلی باید محل انتفاع باشد.
این یک نتیجهگیری ساده است: آب به همه میرسد، یا خود آب یا انتفاع حاصل از بهرهبرداری آب. پس اگر صنعت آب را برمیدارد، یا اگر کشاورزی آب را برمیدارد، نفع آن به همه بخشهای جامعه محلی میرسد. اما چگونه؟ در کشاورزی که مشخص است. ما بسیار از وجود آن منتفعیم. در صنعت اما، نفع بهرهبرداری از آب از مسیر سرمایهگذاری او بر روی توسعه جامعه محلی اتفاق میافتد. حتی در مواردی، خود صنعت منابعی از آب را در اختیار دارد که میتواند از آن درجهت توسعه محلی استفاده کند. صنایع بزرگ در یزد یک نمونه از همانها هستند که میتوانند از طریق انتقال بخشی از شارژ آب خود به کشاورزی محلی، در جهت توسعه گام بردارند. پس جایی باید باشد که بتواند مرز دعوا را از سنت و مدرنیته یا کشاورزی و صنعت، به دعوا بر سر بهرهوری برای توسعه پایدار انتقال دهد.
در اینجاست که بازار آب یزد مطرح میشود. یک زیرساخت اجتماعی مشارکت محور که امکان تبادل موقت شارژ آب میان چاهها در دشت یزد اردکان را فراهم میآورد. این بازار با تامین سرمایه و ارائه مشاوره به بهرهبرداران آب، آنان را در بهینهسازی مصرف آب یاری میدهد و از سوی دیگر از تعطیلی صنایع به دلیل کمآبی و از تنشهای آبی در کشاورزی به دلیل خشکسالی جلوگیری میکند. بازار آب یزد همان جایی است که میتواند مرز دعوای آب را به سمت رقابت برای بهرهوری برساند. بهرهوری فرایندی هزینهبر است. بازار آب میتواند برای کشاورزی، آب یا سرمایه برساند. سرمایهگذاری صنعت بخشی از مسئولیتپذیری اجتماعی اوست. مبادلات آب در بازار آب یزد آغاز شده است. این ابتدای مسیر موفقیت در ساخت اجتماعی رقابتی نفسگیر برای بهرهوری آب در یزد است. من درباره چشمانداز یک مدل جدید نوآورانه برای توسعه محلی در یزد میگویم.
عباس فقیه خراسانی
(مدیر بازار آب یزد)
عباس فقیه خراسانی
(مدیر بازار آب یزد)
دستهبندی: | نشریه الکترونیکی دی ماه 1403 (شماره 35) |
شماره مجله: | شماره 35 |
این صفحه را به اشتراک بگذارید
به این مجله امتیاز بدهید